کربلایی نریمان پناهی

دیدی غریبم

کربلایی نریمان پناهی

دیدی غریبم گفتی اُخَیَ



گفتم کجایی گفتی اِلَیَ



از تو نمونده رد و نشونی



میشه برا من قرآن بخونی



کار از کار گذشت و رو سینت نشست و



دیدم مثل مادر پهلوها شکست و



واویلا حسینم



****



این قتلگاهه یا نیزه زاره



این نیزه ها رو کی در بیاره



لب تشنه بودی کاری نکردن

احکام ذبحو جاری نکردن



دنیا رو سرم ریخت قلب مادرم ریخت



وقتی که تو رفتی دشمن تو حرم ریخت



واویلا حسینم

پاسخ